القاعده واقعاً درباره «هجرت» به افغانستان چه گفته است؟

روز ۱۱جون/ ژوئن شماری از رسانه‌های اصلی گزارش دادند که رهبر القاعده از جنگجویان خارجی خواسته است تا راهی افغانستان شوند وعده‌ای متذکر شدند که این کشور حالا «مأمنی» برای جهادگرایان دیده می‌شود.

آن‌ها به مقاله مفصل القاعده اشاره داشتند که روز ۵ ژوئن به قلم «سلیم الشریف» نوشته شده است که یکی از نام‌های مستعار متعددی است که رهبر مشهور القاعده، سیف العدل (به نام واقعی محمد صلاح الدین زیدان) به کار می‌برد.

در حالی که نویسنده افغانستان را به مثابه الگویی از یک حکومت مسلمان می‌ستاید و مسلمانان را، به ویژه آن‌ها که در غرب هستند، تشویق می‌کند که به این کشور برای زندگی بروند و با دانش‌شان از آن حمایت کنند؛ ولی به طور مشخص از «جنگجویان خارجی» نخواسته است که به افغانستان بروند. اما این فراخوان به «هجرت» به افغانستان می‌تواند برای افراد غیرنظامی و افراد جنگجو دعوتی یکسان تلقی شود.

طالبان هنوز درباره گزارش‌های رسانه‌ها نظری نداده‌اند.

از زمان بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در ماه آگوست /اوت ۲۰۲۱، القاعده به شدت درباره ابراز نظر علنی در مورد هر نوع رابطه جاری بین این دو محتاط بوده است، به ویژه که طالبان به دفعات حضور اعضای القاعده را در این کشور انکار کرده است.

در واقع القاعده جز ستایش طالبان برای «پس گرفتن» قدرت از دولت تحت حمایت آمریکا در افغانستان، و ستودن الگوی «زمام‌داری»‌ اسلامی آن‌ها، به ندرت نظر معنی‌داری درباره بلندپروازی‌های جهادی که پای افغانستان در آن در میان باشد ابراز کرده است.

به این معنا، فراخوانی مستقیم از جنگجویان خارجی برای راهی شدن به سوی افغانستان می‌تواند اقدامی نابخردانه باشد که رهبران القاعده بعید است مرتکب آن شوند. نوشته‌های اخیر سیف‌العدل، و جنجالی که در رسانه‌ها ایجاد کرده‌اند، ممکن است تا همین الآن طالبان را که مشتاق‌اند از القاعده فاصله بگیرند، آزرده کرده باشد.

موضوع استمرار رابطه چنان پیچیده است که نه القاعده و نه طلبان هنوز این ادعای آمریکا را تأیید نکرده‌اند که آمریکایی‌ها رهبر القاعده ایمن الظواهری را در حمله‌ای پهپادی در کابل در جولای/ژوئیه ۲۰۲۲ کشته‌اند. تأیید این خبر می‌توانست به معنای اذعان به حضور القاعده در افغانستان باشد که نقض توافق صلح دوحه طالبان با واشنگتن به شمار می‌رود.

القاعده چه گفته است؟

این مقاله ده صفحه‌ای که احتمالاً به قلم رهبر القاعده نوشته شده است سه ارجاع اصلی به افغانستان دارد.

در دو مورد از این ارجاع‌ها، او این کشور و رهبران‌اش را ستوده است، بدون اینکه اسمی از طالبان ببرد و اشاره کرده است که مسلمانان یا از افغانستان دیدار کنند تا به چشم خودشان (به ادعای آن‌ها) موفقیت یک حکومت «واقعی» اسلامی را ببینند یا برای زندگی تحت یک حکومت مسلمان (طالبان) به آن‌جا مهاجرت کنند و دانش‌شان را در اختیار آن‌ها قرار دهند.

این اشارات در بافتار ادعای نویسنده مبتنی بر این است که کشورهای قوی و مسلح مسلمان به رهبری حاکمان مسلمان «آزاد» می‌توانند وضعیت مسلمانان را در برابر غرب و سایر «دشمنان» بهبود دهد، بر خلاف مسلمانانی که به طور فردی یا در گروه‌های کوچک در این جهت فعالیت می‌کنند.

نخستین ارجاع در اوایل مقاله در صفحه اول آمده است.

در مقاله آمده است: «حاکمان آزاد مسلمان آن‌هایی هستند که می‌توانند راهبردی را پیش رو بگذارند که امت را از دل معضلات فعلی‌اش بیرون بکشد و به آن‌ها اجازه دهد به [شکوه] گذشته‌شان بازگردند. آن حاکمانی که توانسته‌اند چنین کاری بکنند [از جمله طالبان] و توانسته‌اند سرزمین و حاکمیت خود را پس بگیرند مایه الهام هستند.»

در ادامه مقاله آمده است: «[در نتیجه] اعضای وفادار امت که مشتاق تغییر هستند، باید از افغانستان دیدار کنند تا به چشم [خودشان] شرایط را ببینند و از تجربه آن‌ها بهره‌مند شوند.»

در صفحه نهم مقاله، نویسنده دعوتی قاطع‌تر برای «هجرت» به افغانستان می‌کند.

این دعوت در بافتار این ادعای نویسنده می‌آید که مسلمانان نباید در میان «کفار» در غرب زندگی کنند و هشدار می‌دهد که اگر یا وقتی که در آینده جهادی‌ها شروع به انجام عملیاتی در غرب کنند، آن‌ها هم ممکن است قربانی ناخواسته این اقدامات شوند. این بند با تذکری هشداردهنده به مسلمانان در غرب تمام می‌شود که از آن‌ها می‌خواهد شهرهای بزرگ را ترک کنند و اشاره‌ای مرموز در آن آمده است که «العاقل یکفیه الاشاره» (برای عاقل اشاره‌ای کافی است) – به این معنا که اگر وقت آن رسیده باشد که جهادی‌ها حمله کنند، ابتدا مراکز شهری را هدف قرار خواهند داد.

به دنبال این هشدار، نویسنده می‌نویسد:

«و بهترین کار برای مسلمانان این است که غرب را ترک کنند. و الحمدلله امروزه افغانستان را دارند. می‌توانند به آن‌جا بروند و از [این کشور و/یا طالبان] با مهارت‌ها و پول‌شان حمایت کنند.» سپس شماری از آیات قرآن را نقل می‌کند که خواستار «هجرت» مسلمانان از سرزمین‌های «مشرکان» و «هجرت» در راه خدا شده‌اند.

با توجه به زمینه ماجرا، به نظر می‌‌رسد که القاعده به طور کلی مسلمانان به ویژه آن‌هایی را که دانش و ثروت دارند تشویق می‌کند که به افغانستان نقل مکان کنند تا به طالبان در راستای ساختن حکومتی قوی‌تر که بتواند در نهایت جلوی آمریکا و سایر قدرت‌ها بایستند کمک کنند. به ادعای این مقاله چنین حکومتی دیگر مجبور نیست در برابر جامعه بین‌المللی در ازای حمایت یا به رسمیت شناخته شدن، مماشات و مصالحه کند.

اشاره سوم در صفحه شش عمدتاً ستایش از الگوی طالبان است. این بند بخشی از ادعای نویسنده مبنی بر این است که تغییر تنها زمانی رخ خواهد داده که تود‌ه‌ها همراه آن شوند.

«این امر در افغانستان محقق شده است که قدرت مردمی سازمان‌یافته توانست امارت اسلامی افغانستان را ایجاد کند، که تحولی عظیم است [و پیامدهایی برای آینده خواهد داشت]، و ما از این واقعیت به سوی گام بعدی در همه تجربه‌های‌مان پیش خواهیم رفت.»

او در ادامه خواهان این شده است که «مردم ما تشویق به طلب تغییر» شوند و به آن‌ها «آموزش»‌ و «سلاح» داده شود تا در این راستا به آن‌ها کمک شود.

سلسله مطالب «اینجا غزه است»، عمل‌گرایی العدل

این مقاله بخشی از سلسله مقالاتی است با عنوان «اینجا غزه است» که بخش اول آن در ماه اکتبر چند روز بعد از حملات ۷ اکتبر حماس در جنوب اسراییل منتشر شد که جرقه جنگ را در غزه زد.

هر قسمت این مقاله عنوان متفاوتی دارد و بعضی قسمت‌ها متشکل از چند بخش کوچکتر هستند.

درباره آخرین قسمت آن نیز وضع همین بود. عنوان آن «اینجا غزه است:‌ جنگ حیاتی، نه جنگ به دنبال مرزها» است که در سه قسمت منتشر شد و بخش آخر آن روز ۵ ژوئن بیرون آمد.

این قسمت‌ها به طور کلی خواهان حمله به «یهودیان» و غرب در انتقام از جنگ غزه شده‌اند.

در مجموع، این مقالات و نوشته‌های قبلی سیف‌العدل نشان می‌دهد که تمرکز او بر راهبرد و تاکتیک است تا الهیات و موعظه، بر خلاف آن‌چه که سلف او، ایمن الظواهری بدان مشهور بود.

نوشته‌های او حاکی از عمل‌گرایی‌، حمایت از بسیج توده‌های مسلمان (در مقابل «جهاد نخبگان» – جهاد برای مبارزان متعهد)، تمرکز بر تصویر کلان‌تر و دشمنان مشترک (مثلاً آمریکا، اسرائیل و حاکمان مسلمان)، و فاصله گرفتن از نزاع‌های داخلی جهادگرایان بر سر مسایل فرعی دینی و قدرت است.

در واقع او در تازه‌ترین مقاله‌اش از گروه‌های مختلف جهادیِ داخلِ حرکت جهادی، مصرانه می‌خواهد که اختلاف‌های‌شان را کنار بگذارند و با هم کار کنند «یا فقط با هم ارتباط داشته باشند»، تا به اهداف متقابل برسند. او می‌گوید نداشتن ارتباط بین جهادی‌ها «بزرگترین مشکلی است که جنبش جهادی گرفتار آن است.»

نوشته‌های او به روشنی حاکی از تخصص در زمینه راهبرد، تاکتیک‌های نظامی و جنگ چریکی هستند که احتمالاً برآمده از پیشینه نظامی او در ارتش مصر است – و مهارت‌هایی که بدون شک با تجربه مبارزه او در افغانستان و سایر عرصه‌های جهادی بعداً بیشتر صیقل خوردند.

تصور می‌رود یا تصور می‌رفت که سیف‌العدل در ایران به اراده خود یا تحت محدودیت‌های خاصی زندگی می‌کند ولی مشخص نیست که آیا هنوز هم در ایران است یا نه.

در ماه‌های اخیر القاعده آماج انتقادها – عمدتاً متوجه سیف العدل – به خاطر رویکرد آشتی‌جویانه‌اش نسبت به حماس بوده است که تندروها آن را به خاطر ارتباطش با ایران محکوم می‌کنند. چنین رویکرد عمل‌گرایانه‌ای چنان که بعضی از تندروهای جهادی هشدار داده‌اند با «اقامت» سیف‌العدل در ایران مرتبط است و عده‌ای هشدار داده‌اند که ایران حالا برای القاعده تعیین تکلیف می‌کند.

منبع

اولین کسی باشید که نظر بدهید on "القاعده واقعاً درباره «هجرت» به افغانستان چه گفته است؟"

یک نظر بگذارید

آدرس ایمیل شما نشر نخواهد شد.


*