مدارس دینی پاکستان، افغانستان را در بیست سال گذشته به بن‌بست کشیدند

مدارس دینی پاکستان، افغانستان را در بیست سال گذشته به بن‌بست کشیدند. این مدارس و شاگردانش، با فتواهایی که صادر کردند و مفتی‌هایی که پرورش دادند، به جنگ علیه آرمان‌های مردم افغانستان و تلاش‌های آن‌ها برای ساختن یک جامعه دموکراتیک، انسانی و مرفه رفتند. مردم افغانستان که از سوی جامعه جهانی، به‌خصوص امریکا و متحدانش در ناتو حمایت مالی، مشورتی و تسلیحاتی دریافت می‌کرد، در برابر آن‌چه تندروان افغانستان از مدارس پاکستانی و در نهایت جنرالان این کشور دریافت می‌کردند، شکست خوردند.‌ این شکست، سخت تحقیرکننده و آزاردهنده بود. نماینده‌گان افراطیت و عقب‌گرایی، بر نماینده‌گان تسامح و توسعه پیروزی یافتند و آن‌ها را تحقیر کردند. این وضعیت اما به افغانستان محدود نماند. پاکستان که محل صدور تروریست به افغانستان بود و مدارس آن به‌عنوان کارخانه‌های تولید تروریست و بنیادگرا عمل می‌کنند، اکنون خود به دردسر مشابه گرفتار شده است. این دردسر، خطری جدی را در بیخ گوش ارتش قدرت‌مند پاکستان قرار داده است.

مدارسی که برای پرورش و صدور تروریست به افغانستان و البته هند حمایت می‌شدند، اکنون به جنگ ارتش این کشور هسته‌ای رفته‌اند. این مدارس و شاگردان‌شان، پس از آن‌که در افغانستان توانستند بر مدنیت و توسعه پیروز شوند، اکنون هم انگیزه بیش‌تر برای قدرت افزون‌تر دارند و هم به مصروفیتی نیاز دارند تا فارغان آن‌ها را درگیر کند. این مصروفیت و درگیری اکنون در خاک پاکستان میسر شده است.

مدرسه‌های دینی در این جنگ، ارتش را در نقاط مختلف پاکستان هدف قرار می‌دهند. برای این‌که اتوریته ارتش را زیر سوال ببرند، سال گذشته به قلب اسلام‌آباد رخنه نمودند و در آن‌جا حمله انفجاری کردند. گسترش روزافزون این مدارس، جوانان بیکار پاکستانی را به‌خصوص در ایالت‌های توسعه‌نیافته خیبرپختون‌خوا و بلوچستان جذب می‌کنند. این جوانان و نوجوانان که در مواردی صرف به هدف دریافت غذا و جای خواب به این مدارس می‌روند، از آن‌جا با عنوان‌های قاری و مفتی فارغ می‌شوند، در حالی که استفاده از انواع سلاح را آموزش دیده‌اند، ساخت ماین را فراگرفته‌اند و برای جنگیدن شست‌وشوی مغزی شده‌اند. هر چند مدارس دینی در سراسر پاکستان به وفور دیده می‌شود، اما تمرکز آن‌ها بر مناطق توسعه‌نیافته و فقیر است. این مناطق بیش‌تر جوانان سرخورده و بیکار دارند که به‌ساده‌گی شکار آن‌ها می‌شوند. بازدهی این مدارس، جنگ‌جویانی است که صف تی‌تی‌پی را تقویت می‌کنند، یا به داعش خراسان می‌پیوندند و یا جذب گروه‌های تندرو دیگر می‌شوند. از آن‌جایی که بازار گروه‌سازی هنوز در مناطق مشخصی از پاکستان گرم است، احتمال رویش گروه‌های جدید از میان این شاگردان مدارس دینی وجود دارد.

به رغم این‌که مدارس دینی در لایه‌های مختلف جامعه پاکستان نفوذ کرده و به گسترش ساحه سلطه خود ادامه داده است، اما بدنه اصلی جامعه، حتا در همین مناطق پرمدرسه و کم‌توسعه نیز هنوز از لحاظ فکری با این مدارس و مدیران آن‌ها آشتی نکرده است. نمونه عینی و شاهد ادعا، نتیجه انتخابات اخیر این کشور است. هر چند این انتخابات با ادعاهای تقلب گسترده مواجه است، اما اگر نتیجه‌ای که اکنون اعلام شده را در نظر بگیریم، نشان می‌دهد که احزاب اسلام‌گرای تندرو حمایت چندانی نشده‌اند. حزب جماعت اسلامی به رهبری سراج‌الحق که خود را نماینده صوفی‌مشربان پاکستان می‌داند و میراث‌دار اسلام‌گراهای هند بریتانوی است، حتا یک کرسی هم نتوانست در مجلس ملی به دست بیاورد. حزب جمعیت علمای اسلام به رهبری مولانا فضل‌الرحمان نیز تعداد کرسی‌هایش از چهار تا تجاوز نکرد، در حالی که خود فضل‌الرحمان در دیره اسماعیل‌خان در برابر یک عضو حزب تحریک انصاف شکست خورد و نتوانست به مجلس راه یابد. البته این انتخابات زوایای مجهول بسیاری دارد که قضاوت کردن در مورد آن را دشوار می‌سازد. در کنار آن، هر چند برخی از تحلیل‌گران به این باورند که در انتخابات اخیر پاکستان اسلام‌گراها شکست خوردند، اما در زمان کمپین‌های انتخاباتی بحث اسلام‌گرایی و سکولاریسم اصلا مطرح نبود. مردم پاکستان بیش‌تر به حزب مردم و حزب مسلم‌لیگ نواز به چشم احزاب سنتی می‌نگرند که قدرت را خانواده‌گی کرده‌اند. حمایت آن‌ها از نامزدان مورد حمایت تحریک انصاف، به نوعی مخالفت با این احزاب سنتی نیز بود. با این حال، این‌که به جای احزاب اسلام‌گرا به سمت تحریک انصاف می‌روند، نشان از فاصله آن‌ها با این احزاب دارد. شکست احزاب اسلام‌گرای تندرو در این انتخابات، گویای این است که مردم پاکستان هنوز میانه خوبی با اسلام‌گرایی رادیکال ندارند. این از خوش‌بختی‌های ارتش پاکستان است. در جنگ ارتش و مدرسه، جنرالان حمایت مردمی بیش‌تری دارند.

ارتش پاکستان همین حالا در چندین جبهه سرگرم نبرد است. مدیریت طالبان افغانستان مطابق میل اسلام‌آباد، از درگیری‌های جدی جنرالان ارتش پاکستان است. دشمنی با هند و رقابت با ایران نیز همزمان پیش برده می‌شود. در داخل خاک پاکستان جبهات نظامی مختلفی علیه این ارتش می‌جنگند، از گروه‌های مسلح آزادی‌خواه بلوچ تا داعش و تی‌تی‌پی و سایر گروه‌های تروریستی مقیم پاکستان. اکثر قریب به اتفاق این گروه‌ها به‌نحوی با مدارس دینی این کشور ارتباط می‌گیرند. بنابراین، ارتش پاکستان باید متوجه این باشد که مبارزه با این گروه‌ها را می‌شود از سرچشمه انجام داد. این کار اما ممکن است افکار عامه را علیه ارتش برانگیزاند، در صورتی که ملاهای تندرو بتوانند از آن به‌عنوان حربه استفاده کنند.

مشکل اصلی پاکستان و ارتش این کشور نه هند به‌عنوان یک دشمن است و نه احزابی مانند تحریک انصاف به‌عنوان نیروهای چالش‌برانگیز داخلی، بلکه مشکل اصلی مدارس دینی این کشور و بازدهی آن‌هاست. جنگ آینده ارتش پاکستان، با مدارس دینی خواهد بود. این جنگ که همین حالا شروع شده، سال‌ها دوام خواهد کرد و به تضعیف ارتش پاکستان منجر خواهد شد. با توجه به گسترده‌گی فعالیت این مدارس و نفوذی که هر روز در میان توده‌های جامعه آن را بیش‌تر گسترش می‌دهد، ارتش بخت این را نخواهد داشت که افکار عامه تا ابد به نفع این نهاد و علیه اسلام‌گراها باشد. ارتش پاکستان اگر دیر بجنبد، ممکن حمایت مردمی را از دست بدهد و آن وقت این مدرسه خواهد بود که بر ارتش پیروزی می‌یابد.

منبع

اولین کسی باشید که نظر بدهید on "مدارس دینی پاکستان، افغانستان را در بیست سال گذشته به بن‌بست کشیدند"

یک نظر بگذارید

آدرس ایمیل شما نشر نخواهد شد.


*